English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6337 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j. U موقع شناس بودن
carrier U سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier U مکاری
carrier U وسیله حمل و نقل
carrier U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier U حمل کننده
carrier U carrier aircraft
carrier U حامل غلطک حمال
carrier U نامه بر
T carrier U استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier U ناو هواپیمابر
carrier U دستگاه کاریر
carrier U ترک بند
carrier U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier U فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier U مشابه 1595
carrier U ارسال داده ساده
carrier U داده ارسالی موج مانند
carrier U 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier U موسسه حمل و نقل
carrier U برنامه حامل میکرب
carrier U موج حام-ل
carrier U حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier U باربر
carrier U متصدی حمل و نقل
carrier U حامل
to take the sense of U مزه دهن
in a sense U از یک جهت
in a sense U تاحدی
in a sense U تا اندازهای
sense U حواس پنجگانه
in this sense <adv.> U بنابراین
in this sense <adv.> U متعاقبا
in this sense <adv.> U از آن بابت
in this sense <adv.> U درنتیجه
in this sense <adv.> U از اینرو
to take the sense of U چشیدن
in this sense <adv.> U از این جهت
in this sense <adv.> U از انرو
in this sense <adv.> U بدلیل آن
in this sense <adv.> U به این دلیل
in this sense <adv.> U بخاطر همین
to take the sense of U استمزاج کردن
sense U هوش
sense U مصداق
sense U هوش شعور
sense U حس مشترک
sense U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense U زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
sense U حس احساس
sense U دریافتن
sense U آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sense U معنی مفاد مدلول
sense U ادراک
sense U شعور هوش
sense U شعور معنی
sense U مفاد
sense U حس تشخیص مفهوم
sense U احساس کردن
sense U پی بردن
sense U حس کردن
sense U دریافتن جهت
sense U احساس
sense U حس
fuse carrier U فیوزگیر
helicopter carrier U ناو هلیکوپتر بر
hod carrier U ناوه کش
image carrier U حامل تصویر
carrier pigeon U کبوتر قاصد
carrier pigeon U کبوتر نامه بر
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
letter carrier U چاپار
letter carrier U نامه رسان پستچی
fuse carrier U نگهدارنده فیوز
contracting carrier U موسسه حمل و نقل موردقرارداد
data carrier U داده بر
data carrier U حامل داده ها
data carrier U حامل داده
destination carrier U کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
free carrier U تحویل به حمل کننده کالا
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی
luggage carrier U ترک بند موتورسیکلت
suit carrier U پوششکتوشلوار
piton-carrier U میخحامل
negative carrier U محلقرارگیرینگاتیو
log carrier U حاملچوبگرد
weapon carrier U کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
weapon carrier U حامل جنگ افزار
water carrier U دلو
video carrier U حامل ویدئو
troop carrier U نیرو بر
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
sound carrier U حامل صوت
puck carrier U گوی دار
personnel carrier U خودرو نفربر
personnel carrier U نفربر
oxygen carrier U اکسیژن بر
lumber carrier U کشتی تیر بر
charge carrier U حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier gas U گاز حامل
carrier frequency U فرکانس حامل
air carrier U شرکت ترابری هوایی
carrier handle U دستگیره حمل
carrier handle U دسته حمل
carrier pigeons U کبوتر نامه بر
aircraft carrier U carrier : syn
ammunition carrier U مهمات بیار
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
carrier frequency U فرکانس موج حامل
carrier detect U تشخیص حامل
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
battery carrier U شاسی باتری
carrier system U سیستم حامل
carrier detect U کشف حامل
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
carrier frequency U بسامد حامل
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
attack carrier U ناو هواپیمابر افندی
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
carrier pigeons U کبوتر قاصد
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
common carrier U متصدی حمل ونقل
common carrier U مکاری
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
carrier's lien U در گرو شرکت حمل
common carrier U گاراژ دار
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier wave U موج حامل
color carrier U حامل رنگ
sense of humour U شوخطبع
This is more like it. Now this makes sense. U حالااین شد یک چیزی
You wouldnt be here if you had any sense U اگر عقل حسابی داشتی اینجانبودی
road sense U جنسی
road sense U کلمه
sixth sense U حس ششم
temperature sense U حس دما
to talk sense U حرف حسابی زدن
time sense U حس زمانی
the sense of sight U حس بینایی یا باصره
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
artistic sense U ذوق هنری
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
common sense U عرف
horse sense <idiom> U
common sense U قضاوت صحیح حس عام
common sense U عقل سلیم
sense switch U گزینهء احساس
sixth sense U قوه ادراک
pain sense U حس درد
sense of trust U حس اعتماد
sense of duty <adj.> U وظیفه شناسی
horse sense U شعور حیوانی شعور ذاتی وطبیعی
make sense <idiom> U معقول به نظر رسیدن
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
common sense U حضور ذهن
cutaneous sense U حس پوستی
obstacle sense U حس مانع یابی
vibration sense U حس ارتعاش
pressure sense U حس فشار
sense of pressure U حس فشار
sense amplifier U تقویت کننده حسی
sense datum U شیی محسوس
sense datum U امر محسوس وقابل تحلیل
sense line U خط احساس
sense modality U اندام حسی
sense of humor U شوخ طبعی
mystic sense U معنی پوشیده
mystic sense U معنی رمزی
external sense U حس برونی
figurative sense U معنی مجازی
chemical sense U حس شیمیایی
good sense U شعور
good sense U عقل سلیم
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
it does not make sense U معنی نمیدهد
literal sense U معنی لغوی
mark sense U نشان دریاب
mark sense U نشان گذار
sense of rotation U جهت دوران
sense oriented U حس گرا
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
grammatical sense U معنی دستوری
sense wire U سیم احساس
systemic sense U حس احشایی
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
sense organ U اندام حسی
sense organ U عامل احساس
sense organ U عضو حس
static sense U حس تعادل
visceral sense U حس احشایی
sense of duty U حس وفیفه شناسی
Recent search history Forum search
1chip-on-carrier
2interfereometry
2interfereometry
1in what sense?
1Common sense
0 It's really about a sense of pride, reputation and self-esteem.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com